سیماسادات موسوی نیاسیماسادات موسوی نیا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

سیما دنیای من

و ادامه خاطرات عید

سلام فرشته مهربون من عزیز دلم داریم روزهای بهاری رو پشت سر میگذاریم .امروز 22 امین روز بهار و فروردین ماه هست.آخرین باری که برات نوشتم روز پنجم عید بود .خوب میخوام از خاطرات عید شروع کنم.روز نهم عید بار و بندیلمون رو بستیم همراه با دایی و زندایی و مامان جون رفتیم به سوی همدان.البته در طول راه هم به جاهای دیدنی بعضی شهرها هم رفتیم.روز رفتنمون هوای مرند خیلی سرد شده بود و بارون میبارید.در طول راه هم همش باد شدید میوزید.ناهارمون رو تو بناب خوردیم.کباب مخصوص بناب خیلی مشهوره که خیلی هم چسبید.بعد سری هم به مراغه زدیم وبه رصد خانه مراغه رفتیم.که خیلی پشیمان شدیم.چون معلوم نبود چه جور اثر تاریخی بود هیچ مسئولی که بتونه در موردش برامون توضیح بد...
22 فروردين 1393

سلامی از سال93

سلام بهترینم سلامی از سال ٩٣ .امسال پست سال جدید رو یه کم دیرتر نوشتم چون امسال یه کم سرم شلوغ بود.خوب عزیز دلم سال ٩٢ رو هم با تموم خوبیها و بدیهاش به اتمام رسوندیم.عجب سالی بود من که زیاد به دلم ننشست.امیدوارم که سال ٩٣ سال خوبی برامون باشه.خوب از سال تحویل شروع کنم.روز پنجشنبه که میشد شب عید صبح زود با بابایی و مامان جون رفتیم میدون میوه و میوه هامون رو گرفتیم.بعدش رفتیم شیرینی و آجیلمون رو هم گرفتیم.بعد از ناهار بردمت حموم بعدش عیدی های زندایی رو هم آماده کردیم و با خاله ها و دختر خاله حمیده که اینجا بود رفتیم خونه پدر زندایی .بعدش اومدیم خونه مامان جون و زندایی هم اومد اونجا.سال تحویل همه خونه مامان جون بودیم.بعد بابا جون هم عیدیها...
5 فروردين 1393
1